101 sampadia
اینجا جایی است برای خالی شدن بچه های 101
|
||
30 / 11 / 1389برچسب:, :: 18:29 :: نويسنده : eli
دو دوست در بیابان همسفر بودند.در طول راه با هم دعوا کردند.یکی به دیگری سیلی زد.دوستی که صورتش بهشدت درد گرفته بود بدون هیچ حرفی روی شن نوشت:«امروز بهترین دوستم مرا سیلی زد.»آنها راهشان را ادامه دادند تا به چشمه ای رسیدند و تصمیم گرفتند حمام کنند.ناگهان دوست سیلی خورده به حال غرق شدن افتاد.اما دوستش او را نجات داد.او بر روی سنگ نوشت:«امروز بهترین دوستم زندگیم را نجات داد.»دوستش از او پرسید:«چرا وقتی سیلیت زدم روی شن وحالا بر روی سنگ نوشتی؟»دوستش پاسخ داد:«وقتی دوستی تو را ناراحت میکند باید آن را روی شن بنویسی تا بادهای بخشش آن راپاک کنند ولی وقتی به تو خوبی میکنند باید آن را روی سنگ حک کنی تا هیچ بادی آن را پاک نکند.
درباره وبلاگ ![]() این وبلاگ مختص بروبچ انجمن کلاس 101 فرزانگان یا همون سمپاده به وبلاگ ما خوش اومدید با تشکر... مدیریت وبلاگ بیا مهدی دلم طاقت ندارد به جز تو درد من پایان ندارد تویی مرهم برای زخم هایم به جز تو درد من درمان ندارد بیا مهدی تو ای نور امامت تو ای زیبایی روز قیامت تو ای امید من آرام جانم که مانده چشم من هرشب به راهت بیا مهدی دعای عهد خوانم برایت جمعه ها شعری سرایم تو که همنام آن نور خدایی بیا روشن بکن این دیدگانم آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان |